اگر گروهی از بوم شناسان علاقمند به پستانداران، ۱۵۰ هزار سال در زمان به عقب بازمی گشتند با تک گونه ای فوق العاده موفق از گرگ، یعنی Canis lupus روبه رو می شدند که در سرتاسر بخش اعظم اروپا و آسیا و نیز آمریکای شمالی زندگی می کرد. علاوه بر این اشکال گوناگونی از انسان ها را نیز می یافتند که هر کدام در گستره جغرافیایی بسیار محدودتری به سر می بردند. نیاکان نئاندرتال ها را در اقلیم سرد اروپا و غرب آسیا می یافتند و شاید در جنگل های بارانی آسیای جنوب شرقی با جمعیتی از بقایایی Homo erectus روبه رو می شدند. نیاکان انسان مدرن را نیز در آفریقا پیدا می کردند. کدام یک از این پستانداران را در آن زمان باید موفق ترین دانست؟ احساس من آن است که مسافران بوم شناس ما در زمان احتمالاً به گرگ ها رای می دادند. گرگ ها و آدم ها خصوصیات مشترک بسیاری داشتند. هر دو شکارچیانی فوق العاده متحرک و دارای حس همکاری بودند که هرگاه امکان داشت پستانداران سم داری نظیر آنتیلوپ ها و گوزن ها را شکار می کردند اما در عین حال شکارچیان فرصت طلبی بودند که از طعمه های کوچک نیز نمی گذشتند و در صورت لزوم حتی از پسمانده خواری شکار گوشتخواران دیگر هم روگردان نبودند.

هم گرگ ها و هم انسان ها در خانواده های گسترده فوق العاده پر سر و صدایی زندگی می کنند که در آن هم نرها و هم ماده ها از بچه ها مراقبت و برایشان غذا تهیه می کنند. خانوادۀ گسترده در پستانداران ساختار اجتماعی بسیار نادری است و به عقیدۀ من در موفقیت گرگ ها و انسان ها هر دو ضروری بوده است.

بررسی های مقایسه ای DNA انسان معاصر نشان می دهد که مهاجرت پیشگامان انسان مدرن از آفریقا به دیگر نقاط جهان حدود ۱۴۰ هزار سال پیش آغاز شد. آن جمعیت مهاجر که نیاکان تمام انسان هایی هستند که امروزه خارج از آفریقا زندگی می کنند احتمالاً بیش از چندصد نفر نبودند. چرا این جمعیت چنان موفق بود که دیگر جمعیت های انسانی که آن زمان در اروپا زندگی می کردند را از میدان به در کرد؟ موفقیت آنها ممکن است ناشی از آن باشد که مهاجران هنگام ورود به آسیا با گرگ ها روبه رو شده و آنها را اهلی کرده اند.

به تازگی رابرت وین (R.Wayne) و همکارانش روی توالی DNA میتوکندری های تعداد زیادی گرگ، سگ و سگ سانان دیگر را از سرتاسر جهان مورد بررسی جامعی قرار دادند. آنها دریافته اند که گرگ اجداد سگ بوده و نخستین اهلی سازی سگ از گرگ در حدود ۱۳۵ هزار سال پیش آغاز شده است. از آنجا که انسان و گرگ ساختار اجتماعی خانواده گسترده و رفتارهای شکار همکارانۀ مشابهی داشتند این فرآیند اهلی سازی تا حدود زیادی تسهیل شد.

از این رو می توان گفت که گرگ ها و انسان ها برای نشستن در خانواده و بوم شناسی یکدیگر از پیش سازش یافته بودند. گرگ های رام و فرزندانشان برای گروه های انسانی که آنها را اهلی کرده بودند، امتیاز رقابتی عظیمی به همراه آوردند. شاید سگ ها مسئول گسترش قلمرو پراکندگی انسان تا سیبری و آمریکای شمالی بوده اند، جایی که پیش از آن به اشغال گرگ ها درآمده بود. سگ ها با قدرت، طاقت و مهارت هایشان به عنوان شکارچیان گروهی در تهیه غذا به همراهان انسانی خود کمک می کردند. حواس بویایی و شنوایی قوی سگ در تشخیص طعمه و نیز جانوران شکارچی مکمل دید خوب انسان اولیه بود. سگ ها شب هنگام در مقایسه با انسان هوشیارترند و به همین خاطر بهتر می توانند شکارچیان شبگرد را تشخیص دهند.

میراث پیوند اجتماعی نزدیک درون گله های گرگ و هوش اجتماعی زیاد سگ ها، پیوند با انسان و جا گرفتن آسان به عنوان عضوی از خانواده گسترده انسان را برای آنها امکان پذیر ساخت. سگ ها نیز به نوبه خود از کمک انسان در کار پرورش توله هایشان بهره مند شدند. از نگاه سگ، انسان ها اعضایی از گله اند که برای توله ها غذا می آورند. با حمایت انسان سگ ها توانستند عوض یک بار زایمان گرگ ها دوبار در سال توله به دنیا آورند. در گورهایی متعلق به ۱۲ تا ۱۴ هزار سال پیش سگ هایی مدفون شده با انسان یافته شده اند.

برخی از این بقایای سگ های نخستین از سکونت گاه هایی با بنای سنگی به دست آمده اند که در آنها هاون و دسته آن برای ساییدن غلات نیز پیدا شده است. همان طور که رابرت وین اشاره کرده این بقایای سگ ممکن است نشان دهنده تغییراتی زیست شناختی در سگ ها باشند که نتیجه تغییر سبک زندگی انسان به یکجانشینی بیشتر و اتکای کمتر بر شکار برای تامین غذا بوده است. اهمیت اقتصادی سگ در آبادی های کشاورزی کاهش می یافت.

سگ های نخستین احتمالاً شباهت بسیار زیادی به گرگ داشتند. این واقعیت که تقریباً تمام گروه های انسانی امروزی حتی ساکنان بومی استرالیا و دنیای جدید سگ نگهاری می کنند، مدرک دیگری است که نشان می دهد سگ مدت ها پیش از پیدایش کشاورزی اهلی شده است.

«برایان هیر» از دانشگاه هاروارد توانسته است با استفاده از مجموعه ای از غذاهای مخفی شده در درون جعبه هایی که بوی غذا از درون آن به مشام نمی رسد توانایی سگ ها، گرگ ها و توله سگ ها را در پیدا کردن این غذاها از طریق سرنخ های رفتاری که انسان در اختیار آنها قرار می دهد مورد آزمایش قرار دهد. «هیر» توانست نشان دهد که سگ ها و توله سگ ها می توانند نشانه های غیرمستقیمی نظیر نگاه کردن، حرکت عضلات صورت و پز انسان را خوانده و از آن طریق غذای مخفی شده را پیدا کنند. این قابلیت به هیچ شکلی در گرگ ها دیده نشده است. نتیجه این آزمایش ها طبعاً بدان جا ختم می شود که تکوین این توانایی های رفتاری در سگ ها را به ادواری نسبت دهند که سگ ها ملازم انسان بوده اند. تمامی معماهای مربوط به گرگ هنوز کاملا حل نشده اند. «هیر» و همکاران او در حال طراحی آزمایش های دقیق تر هستند تا بتوانند ادراک عمیق سگ سانان را کشف کنند. در این میان سگ دوستان جهان بدون توجه به مکانیسم و محل انشقاق سگ از گرگ تنها به این واقعیت ساده دل خوش کرده‌اند که این انتقال یک پدیده خوشایند بوده است.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.